قرآن کريم مي فرمايد: «و ان خفتم الا تقسطوا في اليتمي فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثني و ثلث و ربع فان خفتم ان لاتعدلوا فوحده او ماملکت ايمنکم ذلک ادني الا تعولوا؛ اگر بترسيد که مبادا درباره ي يتيمان مراعات عدل و داد نکنيد پس آن کس از زنان را به نکاح خود آريد که شما را نيکو و مناسب با عدالت است: دو يا سه يا چهار؛ و اگر بترسيد که نتوانيد عادل باشيد پس تنها يک زن اختيارکرده؛ و يا چنان چه کنيزي داريد به آن اکتفا کنيد که اين نزديکتر به عدالت و ترک ستمکاري است.»
دستور به مردان مبني بر رفتار نيک با زنان:
در مواضعي مختلف از قرآن کريم خداوند به مردان دستور مي دهد که با زنان به نيکي رفتار کنند و حقوق ايشان را ضايع نکنند. البته چنين تصريحي به اين دليل است که مردان به جهت توان جسماني و موقعيتي که براي خود در جوامع مختلف براي انواع سوء استفاده ها آفريده اند، معمولاً آمادگي بيشتري براي تضييع حقوق زنان دارند؛ به همين جهت به ايشان امر مي شود تا به نيکي با زنان رفتار کنند. و باز چون احتمال آزار و کتک از سوي مردان بيشتر است، خداوند اجازه نمي دهد بي دليل زني را تنبيه کنند و براي تنبيه قوانيني را قرار مي دهد. پس اين حکم به اين معني نيست که تنبيه از آن زن است و نه مرد بلکه عاملي بازدارنده بر سر راه مردان است تا به صرف احساسات و يا اتهامات عمل نکنند.
دفاع از حريم زن:
قرآن کريم در برابر تهمت زدن به زنان پاکدامن کيفر سختي تعيين کرده است: «والذين يرمون المحصنت ثم لم ياتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمنين جلده و لا تقبلوا لهم شهده ابدا و اولئک هم الفاسقون؛ و آنان که به زنان باعفت مومنه نسبت زنا دهند آنگاه چهارشاهد (عادل) بر دعوي خود نياورند آنان را هشتاد تازيانه کيفر دهيد و ديگر هرگز شهادت آن-ها را نپذيريد که مردمي فاسق و نادرستند.»
«ان الذين يرمون المحصنت الغافلت المومنت لعنوا في الدنيا و الاخره و لهم عذاب عظيم؛ کساني که به زنان باايمان عفيفه (مبرا)ي بي خبر از کار بد، تهمت بندند پاکدامن ناآگاه با ايمان تهمت مي زنند، در دنيا و آخرت لعنت شده-اند و براي آنان عذاب بزرگي است.»
قرآن در راستاي دفاع از حيثيت و حريم زن، مرداني را که به همسران خود نسبت زنا مي دهند و شاهدي ندارند، دستور ملاعنه مي دهد. «والذين يرمون ازواجهم و لم يکن لهم شهداء الا انفسهم فشهده احدهم اربع شهدت بالله انه لمن الصادقين. و الخمسه ان لعنت ¬الله عليه ان کان من الکذبين. و يدروا عنها العذاب ان تشهد اربع شهدت بالله انه لمن الکاذبين. و الخمسه ان غضب الله عليها ان کان من الصدقين؛ و آنان که به زنان خود نسبت زنا دهند و جز خود بر آن شاهد و گواهي نداشتند بايد از آن زن و مرد نخست مرد چهار مرتبه شهادت و قسم به نام خدا ياد کند که البته او در اين دعوي زنا از راست گويانست. و بار پنجم قسم ياد کند که غضب خدا بر او اگر اين مرد در اين ادعاي از راستگويان باشد.»
البته اين ها بخش هايي از حقوق متقابل زن و شوهر است كه در برخي از آيات بدان اشاره شده است.
ماهيت مستقل زن و مرد:
از شيوه ي بيان همسان قرآن در همه ي موارد به روشني استفاده مي شود که خلقت آدم پيش از آفرينش حوا بوده است. «يا ايهاالناس اتقوا ربکم الذي خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها؛ اي مردم بترسيد از عصيان پروردگار خود؛ آن خدايي که همه¬ي شما را از يک تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق کرد.
«خلقکم من نفس واحده ثم جعل منها زوجها؛ او شما نوع بشر را از يک تن (آدم) آفريد پس از آن جفت او (حوا) را قرار داد.» «هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها ليسکن اليها؛ اوست خدايي که همه¬ي شما را از يک تن بيافريد و از او نيز جفتش را مقرر داشت تا به او انس و آرام گيرد.»
علامه طباطبايي ذيل آيه¬ي سوره-ي نساء مي¬نويسد: «مراد از نفس انسان چيزي است که انسان به¬واسطه¬ي آن انسان شده است و از ظاهر عبارت چنين استفاده مي¬شود که مقصود از «نفس واحده»، آدم و از «زوجها» زن اوست و اين دو، پدر و مادر نسل انسان کنوني هستند که ما از آن-ها هستيم.» قرآن کريم، گناه آدم و حوا و خوردن آن دو از شجره ي ممنوعه را تنها به گردن حوا نمي افکند، بلکه هر دوي آنان را در اين امر مقصر مي داند: «فوسوس لهما الشيطان ليبدي لهما ماوري عنهما من سوءتهما و قال ما نهيکما ربکما عن هذه الشجره الا ان تکونا ملکين اوتکونا من الخلدين … فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجره بدت لهما سوءاتهما و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنه و ناديهما الم انهکما عن تلکما الشجره و اقل لکما ان الشيطان لکم عدو مبين. قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنکونن من الخسرين؛ آن گاه شيطان آدم و حوا، هر دو را به وسوسه فريب داد تا زشتي¬هاي پوشيده¬ي آنان پديدار شود و به دروغ گفت خدا شما را از اين نهي نکرد جز براي اين که مبادا در بهشت دو پادشاه شويد يا عمر جاودان يابيد … پس راه¬نمايي به فريب و دروغ کرد تا چون از آن درخت تناول کردند زشتي¬هاي¬شان آشکارگرديد و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند و خدا ندا کرد که آيا من شما را از اين درخت منع نکردم و نگفتم که شيطان سخت دشمن شماست؟ (با وي مخالفت کنيد) گفتند خدايا ما بر خويش ستم کرديم و اگر تو ما را نبخشي و به ما رحمت و رأفت نفرمايي سخت از زيان¬کاران عالم شده¬ايم.»
اصلاح ازدواج:
قرآن کريم بر ازدواج¬هاي ضدانساني که در ميان عرب جاهلي، قبايل وحشي، هنديان، يونانيان، ايرانيان و ديگر ملت¬ها به-شدت رونق يافته بود، مهر بطلان زد و با دو دستور حکيمانه در برابر آن ايستاد: 1- بازدارندگي تعدد زوجات و محدود ساختن آن به چهار همسر 2- نهي از ازدواج¬هاي نامشروع.
چند همسري براي يک مرد از نگاه قرآن کريم تا چهار زن جايز شمرده شده و آن هم با قيد بيم نداشتن از اجراي عدالت. اما کساني که در اجراي عدالت در بين همسران دچار خوف و بيم هستند، هرگز به بيش از يک همسر مجاز نيستند. قرآن کريم، نکاح جمع (خريدن کنيزان و مجبورکردن آنان به زنا) را به¬شدت نهي کرده است: «و لا تکرهوا فتيتکم علي البغاء ان اردن تحصنا لتبتغوا عرض الحيوه الدنيا و من يکرههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحيم؛ و کنيزان خود که مايلند به عفت زنهار براي طمع مال دنيا، جبراً به زنا وادار مکنيد که هر کس آن¬ها را اکراه به زنا کند خدا در حق آن¬ها که مجبور بودند آمرزنده و مهربانست.» «و من لم يستطع منکم طولا ان ينکح المحصنت المومنت فمن ما ملکت ايمنکم من فتيتکم المومنات. و الله اعلم بايمنکم بعضکم من بعض فانکحوهن باذن اهلهن و ءاتوهن اجورهن بالمعروف محصنت غير مسافحت ولا متخذت اخدان.» خداوند متعال در اين آيه ضمن تحريم نکاح خدن، مردان را مخاطب قرار داده مي¬فرمايد: «و هر که را وسعت و توانايي آن نباشد که زنان پارساي باايمان (و آزاد) گيرد، پس کنيزان مؤمنه که مالک آن¬ها شديد به زني اختيار کنيد خدا آگاه¬تر است به مراتب ايمان شما که شما اهل ايمان، بعضي از جنس بعضي ديگر و در رتبه يک-سانيد. پس با کنيزان مؤمنه با اذن مالکش ازدواج کنيد و مهر آن¬ها را بدان چه معين شده بدهيد. کنيزکاني که عفيف باشند نه زناکار و نه رفيق و دوست¬دار.»
ازدواج اجباري يکي ديگر ازسنت¬هاي عرب جاهلي بود. پس از مرگ شوهر فردي زورمند، زن متوفا را به¬منظور تصاحب دارايي و اموالش به زور و جبر در خانه¬ي خود برده با او ازدواج مي¬کرد. اگر زن نمي¬پذيرفت، او را زنداني مي¬نمود تا بميرد. که قرآن کريم آنان را از اين عمل ناپسند برحذر داشت: «يا ايها الذين ءامنوا لايحل لکم ان ترثوا النساء کرها و لا تعضلوهن لتذهبوا ببعض ما ءاتيتموهن..؛ اي اهل ايمان براي شما حلال نيست که زنان را به اکراه و جبر به ميراث گيريد و بر زنان سخت¬گيري مکنيد که قسمتي از آن چه مهر آن¬ها کرده¬ايد به جور بگيريد.»